۱۳۹۰ تیر ۲۴, جمعه

صلح

جمعه-جلسه 24 – 4 - 1390  
جلسۀ این جمعه نیز مثل سایر هفته ها با شرکت رضاکاران صلح در برگزار شد، که موضوع این هفته درمورد صلح بود. دوستان که دربرنامه اشتراک کرده بودند با به مشترک گذاشتن تجربیات زندگی شان وکار های عملی که درراستای حل منازعه و برقراری صلح و ترویج فرهنگ صلح انجام داده بودند جلسه را ادامه دادند.
نورالله نوایی: نوایی که آغازگر و گردانندۀ برنامه بود کوشید تا معنی و اهمیت صلح را واضح سازد. او صلح را ویژگی دانست که روابط انسانها به آن متصف می شود. صلح از نظر او هم یک وضعیت و هم یک هدف است، به این معنی که روابط ما می تواند صلح آمیز باشد و در عین حال ما برای بهبودی این روابط در سطوح مختلف بکوشیم. صلح به عنوان هدف وضعیتی است که تمام شبکۀ روابط ما برای همۀ طرفها مفید و رضایت بخش است. دنیای بشریت هیچ وقت این وضعیت آرمانی را تجربه نکرده است، اما به هر حال این هدف یک معیار را در اختیار ما قرار می دهد تا تلاش های خودرا با آن محک بزنیم. هم آهنگی کامل در دنیای درون، خانواده و جهان بیرون سه سطحی از صلح است که هر فرد باید در راستای تحقق آن بکوشد. نام دیگر این همآهنگی صلح است. به همان اندازه که صلح درونی ما تأمین شده است، به همان اندازه ما می توانیم در صدد ایجاد و تداوم صلح دنیای برون از خود مؤثر باشیم.
آقای نوایی به قسمت اول آیۀ 9 از سورۀ حجرات اشاره کرد که در آن خداوند می فرماید؛ ترجمه:" و اگر دوگروه از مؤمنان جنگ کردند در بین شان صلح کنید." مخاطبان این آیه که در قدم اول همۀ مسلمانان اند، ملزم ساخته شده اند که در رابطه با جنگ و منازعۀ جوامع شان مسئولانه عمل کنند. بر آنها واجب است که صلح ایجاد کنند. این یک مسئولیت بزرگ است که در سطوح مختلف باید اعمال شود؛ از سطح دوفرد گرفته تا سطح کلانتری ملت-دولت و کشورها. ایجاد صلح بین دوفرد شاید امر زیاد نفس گیری نباشد اما ایجاد صلح پایدار بین گروهها های مختلف و فرقه های مختلف مستلزم سالها نفس سوختن و تلاش شباروزی هرآن کسی است که به دین اسلام باور دارد. بدیهی است که این کار وقتی امکان پذیر است که صلح سازان اولا صلح درونی را در یک سطح بالایی تجربه کرده باشد و ثانیا بتوانند برمواقف عدالت، صداقت و ایمان بایستند. تنها در این صورت است که آنها می توانند به عنوان طرف های بیطرف و قابل اعتماد در منازعه ای دخالت کنند و صلح بیاورند. ایستادن بر این مواقف مارا از غرق شدن بر مصالح کوچک و پیش پا افتاده که اغلب باعث منازعات می شود تجرید می نماید و از سوی دیگر افق وسیعتری را برای ما باز می کند که مارا از غرق شدن در دینامیک منازعه و خشونت حفظ می کند.
محمد امین ابراهیمی: ابراهیمی در بارۀ کارهای عملی وتجربیات شخصی که درراستای حل منازعه کرده بود به صحبت پرداخت.  ایشان گفت که منازعات بی شماری بین فردی را حل و فصل کرده است. به عنوان نمونه او به دومنازعۀ کوچکی اشاره کرد که  در این اواخر با پا در میانی اوو دوستان دیگر به طور مسالمت آمیزی حل و فصل شده است. یکی از این منازعات جنجالی بوده که به طور متداوم بین خواهران ایشان روی می داده است. خواهر بزرگ تر که سبک زندگی بسیار منظمی را دنبال می کرده از بی پروایی خواهر کوچک همیشه به تنگ می آمده و به همین خاطر هر آن سروصدای هردو بلند بوده است. بعد تر با پادمیانی ابراهیمی خواهر بزرگتر می آموزد که چگونه با محبت و تلاش خودش را الگویی سرسختی بسازد که با وجود بی پروایی خواهر کوچک هر آن و هر لحظه هر آنچیزی را که خواهر کوچکتر پراگنده می کند، با صبر و حوصله دوباره ردیف و منظم کند. این تجربه را خواهر بزرگتر با مشورۀ ابراهیمی انجام می دهد تا کار بجایی می رسد که خواهر کوچکتر چنان منظم می شود که به مراتب بهتر از خواهر بزرگتر.
منازعه دومی بین همصنفان ابراهیمی روی می دهد. موضوع منازعه ظاهرا دختری بوده کی یکی از طرفها ادعای دوستی با اورا داشته و ادعا می کرده که طرف دیگر گویی می خواهد دختر را به شکلی اغوا کند. کار به جایی می کشد که دوطرف شروع می کند به ضرب و شتم مستقیم همدیگر، آقای ابراهیم خودرا می اندازد در بین و با جدیت تمام به کمک دوستان دیگر زدو خورد را خاموش می کنند. آنها در اینجا توقف نمی کنند بلکه می کوشند زمینۀ هرنوع رویارویی منفی دیگری را در بین دوطرف ازبین ببرد. در نتیجه تلاش و مذاکره معلوم می شود، که تمام حرف ها یک سؤتفاهم بوده وهردو طرف از همدیگر عذر خواهی می کنند و همدیگر را در آغوش می کشند.این داستان ابراهیمی یک موضوع بسیار مهمی را که اغلب نوجوانان را رو در روی هم قرار می دهد برملا می سازد. اغلب این رویارویی ها طوری که دیده شده واهی می باشند و خیلی وقتها کسی که آنها به خاطر او بروی هم می زنند اصلا از چیزی خبر ندارد و باهیچ یکی از طرفها تماس جدی ندارد.
موضوع الهام بخشی دیگری را که ابراهیمی از تجربۀ خود شریک ساخت توجه و احساس مسئولیت ایشان در مورد پاکی خانه و کوجۀ شان است. در کوچه ای که ابراهییمی زندگی می کند، یک کوچه نوساخته است و خانواده های ساکن در آن اغلب از قریه ها آمده اند. در یکی دوروز اول انتقال در آن کوچه ابراهیم از وضعیت کثیف کوچه به تنگ می آید و بعد با ریختن برنامه ای شروع می کند به پاک کردن کوچه. او تصمیم می گیرد که با سرسختی خاضعانه هرروز تمام اشغالی های کوچه را در پلاستیکی جمع آوری  کند. این کاررا تاحدی تکرار می کند که همۀ اهالی کوچه متوجه امر مهم پاک نگهداشتن کوچۀ شان می شود. آنها که در اول تمام زباله های حویلی شان را می انداختند داخل کوچه درست پیش دروزۀ شان حالا با یک تصمیم جدی و خود انگیخته همه در امر پاک نگهداشتن با پرداخت پول به یک صاحب کراچی سهم می گیرند. کار ابراهیم الهام بخشی کودکان آن کوچه شده است که هریکی و قتی گذر می کند هرآنجه از اشغال سرراهشان می بینند جمع می کنند و داخل پلاستیک می مانند تا صاحب کراچی بیاید و ببرد. این کار ابراهیمی در شرایطی که شهروندان از مسئولیت خودشان آگاه نیستند و شهرداری نیز از ازقدرت کافی برای پاک کردن شهر برخوردار نمی باشند از اهمیت حیاتی برخوردار است.
علی فایض: فایض یکی دیگر از اشتراک کننده گان در جلسه سخنان اش را از بررسی تاریخی در مورد صلح آغاز نمود. وی افزود صلح یک پدیده نو در تفکر بشر نیست، بلکه در طول تاریخ ماشاهد این هستیم که صلح از جمله پدیده های بوده است که از دیر زمانی ذهن انسان را به خود مشغول داشته است. وی اشاره به تفکرات افلاطون در مورد عالم مثل، وهمچنان به ایتوپیایی توماس مور نموده افزود که ذهن انسان ها همیشه به دنبال تحقق عدالت، صلح، آرامش وخوبی ها بوده هست. وی همچنان افزود که سیر تاریخ تکامل بشر روزی به نقطه اوج اش خواهید رسید که در آن زمان صلح وعدالت در سراسر گیتی به تحقق خواهید رسید. آقای فایض که دانشجوی رشته علوم سیاسی می باشد هدف اخلاقی سیاست را حل و فصل سازی مسالمت آمیز تضارب و تقابل منافع انسانها دانست. او گفت که "سیاست از تقابل منافع و خواستها شروع می شود با جنگ و خشونت پایان می یابد".
مصطفی سیرت: سیرت یکی دیگر از اشتراک کننده گان جلسه اشاره به حل منازعاتی نمود که وی توانسته است آنانرا حل نماید. سیرت که از نظر قومی هزاره است با دوستان خویش همیشه در یک ساحه ای فوتبال بازی می کرده تا دوستان دیگر که از نظر قومی تاجک بوده در محل پیدا می شوند و می خواهند در عین میدان بازی کنند. دوستان و همبازیهای سیرت تصمیم می گیرند که نگذارند تا نوآمده ها که آنها هم ساکنان همان محله های نزدیک بودند در آنجا بازی کنند. بگو مگو بلند می شود. کار می رود که به زدو خورد بانجامد. سیرت بیاد آموزه های صلح می افتد و فورا فعالانه مداخله می کند. این دروقتی است که دوطرف دارند نواقص خیالی و یا واقعی قومی و مذهبی همدیگر را برخ همدیگر می کشیدند. سیرت هردو جانب را متوجۀ ارزشها و داشته های مشترک آنها می کند و یاد آور می شود که چه خوب است آنها همه باهم بازی کنند و باهم دوست شوند. آنها جوانان و دانش آموزان این مملکت بودند و دین و کشور و بسیاری چیزهای دیگر مشترک داشتند. اگر آنها باهمدیگر یکجا تمرین کنند به مراتب قوی تر می شوند و از سوی دیگر می توانند از نیروی مشترک شان برای بسیاری کارهای مثبت استفاده کنند. حرفهای سیرت به کرسی می نشیند و از آن سپس آنها همه باهم به تکیه بر اصل "هرکه گول خورد برآید" در قالب تیم های مختلف که اعضای شان از نظر قومی و مذهبی مختلط اند بازی می کنند.
در ادامه سیرت یاد آور شد که ایشان در این نقطه توقف نخواهد کرد و در تلاش است تا همدلی و دوستی را در بین آن جوانان بیشتر و بیشتر سازد و با استفاده از نیروی وحدت بخش ورزش جوانان را نسبت به مسائل و مسئولیت های مشترک حساس سازد. مسئولیت های مشترک از قبیل پاک کاری محلات و توجه به سرسبزی و حفظ معیار های اخلاقی ضروری برای همۀ خانواده ها اهدافی است که می تواند جوانان را بیشتر از پیش متحد و مسئول سازد.
حشمت الله معذوری: حشمت نیز به نکته جالبی اشاره کرد وی گفت که آنان در مکتب با دوستان شان  مصمم به این شده است که دعاوی بچه های مکتب شانرا حل و میان جیگری نمایند. وی گفت که  بعد ازاینکه از مکتب رخصت میشوند اگر دعاوی را دربیرون از مکتب بین شاگردان ببینند همه دوستان به کمک همدیگر میکوشند تا دعوا را حل نمایند ویا مانع از دعواشوند. حشمت یاد آور شد که اختلافات و مشاجرات لفظی در شرایط فعلی افغانستان بین شاگرادان مکاتب و دیگر افراد یک امر عادی است اما مشکل وقتی کلان و دوامدار می شود که هیچ جناح سومی وجود ندارد که بی طرفانه دخالت کند و به یک شکلی عدالت را تأمین نماید. او از خاطرۀ امسال اش در مسابقات فوتبال مکتب شان یادآوری کرد، که چگونه داور و استاد از یک جانب طرفداری می کردند و چگونه طرفداران و اعضای یک تیم طرف مقابل لت و کوب کردند. کار به چاقو کشی و چیزهای دیگر رسیده بود. موضوع به یک شکلی ساکت شد و آنهایی که ظاهرا در حق شان ظلم شده بود ناراحت و سرخورده باقی ماندند. همچو پیش آمد تأثیر بسیار مخربی می گذارد نه تنها بر آنانیکه مستقیما مورد خشونت واقع شدند بلکه بر روحیۀ تمام شاگردان مکتب.
نتیجه: صلح یک نیاز بشری است. در یک کشور قانونمند نهادهای و سازمانها بزرگ تأمین و تقویۀ آنرا بر مبنای عدالت و سایر ارزشهای انسانی برعهده دارند. از سوی دیگر افراد صلح دوست همیشه بر غنامندی کار این نهادها و سازمانها می افزایند در کنار تلاش های فردی و یا گروهی دیگر که معطوف است به تحقق صلح بیشتر در بین افراد و سازمانها و گروهها. در افغانستان که نهادهای مؤثر برای تأمین این مأمول نداریم، کار افراد در سطوح مختلف برای تأمین صلح از اهمیت ویژه برخوردار است، تا باشد که صلح پایدار با تکیه بر عدالت و آزادی در صلح-تشنه ترین کشور جهان تحقق یابد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر